من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم نگاهت را مگیر از من که با آن عالمی دارم
هر قطره اشک امضای خداست پای چشمهایی که آسمان در آنها خلاصه شده است .
عشق یتیم تر از آن است که به دست رودخانه ی روزگار سپرده شود .
عشق حقیقی تر از آن است که پشت ابری پنهان شود .
اگر کسی می گوید که برای تو می میرد دروغ میگوید!!! حقیقت را کسی میگوید که برای تو زندگی می کند .
مهربانا ، سایبانی از جنس اشک و نیاز می خواهم تا سجاده ی دلم را در آن بگسترانم و با دستان خسته قنوتم از تو بخواهم که بر وجود سردم نور نگاهت را بتابانی و گل های زیبای عشق و ایمان را بار دگر در من تازه گردانی ....
پس از آخرین دیدار با دوستانت یادت باشد که ، به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند .
کجاست جاده ای که مرا به تو برساند ،کجاست کسی که آسمان را به من نشان دهد ، دلم از این ابرها گرفته .
آنگاه که با دستانت واژه ی عشق را بر قلبم نوشتی سواد نداشتم اما به دستانت اعتماد داشتم .حال سواد دارم اما دیگر به چشمان خود اعتماد ندارم.
در عشق مثل خورشید باش
در مهربانی مثل باران
و در صداقت مثل چشمه
در پناه حضور سبز تو ، توفان غم ، مرا جا می گذارد .
در کنارت ژرفای آرامش را احساس میکنم
و بی تو سیل بی رحم تنهایی مجالم نمی دهد .
پلکهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزند