لره با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این جدول بعد از 2 سال حلش کردم. دوستش میگه زیاد نیست 2 سال؟ میگه نه روش نوشته بود 7 تا 10 سال برگی از دفتر خاطرات یک آفتابه
میگه : به ننم میگن چرا ننت میگه : آخه ننم قالیبافه
ترکه داشته نوار بهداشتی میگذاشته تو ضبط، رفیقش میپرسه: داری چیکار میکنی؟ ترکه میگه: میخوام *سشعر گوش بدم
آخرین بیلبورد های تبلیغاتی شهر رشت:
مادرم دو پدر کافیست
پیرزنه میره قرص اکس میخوره
میگه : من ترانه 15 سال دارم
قزوینیه میره جبهه، آمار شهیدا زیاد میشه. میرن تفحص میبینند خمپاره که میادهیچکس نمیخوابه رو زمین!
تو اروپا از قزوینیه میپرسند: ببینم قزوین کجاست؟ میگه: چیه؟ اگه *ونت میخاره، همینجاست
رشتیه زنش زایمان میکنه با دستهگل میره بیمارستان میگه : مادر شدنت مبارک زنش میگه : ممنون امیدوارم تو هم یه روز پدر بشی
بابا چرا مرغا وقتی می میرن پاهاشونو هوا می کنن
پدرش می گه:
برای اینکه خدا پاهاشونو بگیره و ببردشون بهشت
بچهه می گه آهان پس اون روز هم مامان مرده بود ولی احمد آقا قصاب نمیذاشت خدا ببردش بهشت